دختربهار
دختربهار

سلام اصلا حوصله ندارم سه نقطه (حرف بدنمیزنم) رفته تواعصابم همش دوست دارم بایکی حرف بزنم یکی منودرک کن بفهمه ترجیحا بامحبت بغلم کنه میدونم الان همه میگیدچه کسی بهتره ازخدا باخدا حرف بزنه اون همه رودرک میکنه به قران ازبس پیش خدااه ناله میکنم دیگه روم نمیشه باهاش حرف بزنم ناشکرنیستم راسی یادم رفت بگم چرا اعصابم خورده همش انتخاب واحد؟ حذف ؟چه استادی خوبه؟کی بامن دوست میشه که هم مسیرخونه مون باشه؟اخراین رشته چی میشه؟من دوست دارم پرستاری قبول شم؟پرستاری توپایانی نداری خودمم توزندگیم موندم ازیه طرف میگم هررشته ی که اخرش سرکاربرم بعدمیگم نه پرستاری من به هیچ کدام ازارزوهانرسیدم امکان نداره قیداین یکی روبزنم ای خدا من به کی بگم من عاشق پرستاریم روانی پرستاریم؟؟؟؟؟؟یه هفته دنبال ثبت نام بودم ازاین اتاق به اون اتاق حالا به ماندچقدرپارتی بازی بودیاپولداربودن یایکی ازفامیلاشون مسئول اونجابوداما من چی منه بدبخت پول پارتیم خدابودخسته شدم خسته شدم برم کجادادبزنم توکشورهای دیگه صبح ها درس میخونن ظهرها کارمیکنن شبا به بدبختی دیگه شون میرسن اماماازصبح ازخواب پامیشیم هی میکوبیم توسرخودمون بازیه روزشدبدبختی ناشکرنیستم الان ادمای بدبخت ترازمنم هست اماچشم بازکردن تواین دنیای لعنتی پشیمونم تاحالا صددفعه فکرخودکشی به سرم زده باقرص دروغ نگ صددفعه که نه هروقت به بن بست میرسم دیگه حالا دلم خوش بودتواین همه بدبختی یه سانازبامرارم رودارم اونم ازخودش بیشعورترخودش مخصوصااز وقتی که رفت دانشگاه دیگه بدترشده من اب بخورم سریع به سانازمیگم امااون موزییییییی حالم دیگه ازش بهم میخوره البته فعلااگه پرستاری قبول ازاین دوست موزییییی هم راحت میشم خداخداخداخواهش میکنم پرستاری منوقبول کن اهااااااااااااااراسی یه چیزی اینجا شفاف کنم یه تشکرکنم ازدوست بامرام نتیم اکیلاجون خخدایش وقتی نظراتم رونگاه کردم تواین همه بدبختی همچین توبامرام به فکربودی اومدی سرزدی همچین به زندگی امیداورم کردی عزیزدلم خداامیدوارت کنه اخیش یه کم خالی شدم اگه الان حرف نمیزدم  امشب دق کرده بودم بعداون موقع دیگه کوهستان جونی درکارنبودیه چیزدیگه بگم هرشب خواب کنکورمیبینم یه شب خواب میبینم موندم جاکنکورتموم شده یه باردیگه سانازشده مراقبم براتقلب نمیگه یاکنکورروبرداشتن کردن شرط معدل خدایش این ریس اموزش پرورش حق داره شب میخواب صبح یه چیزی اجرا میکنه عین من مدام درحال کابوس وحشتناک خب دیگه زیادی درددل کردم برم دیگه اما........................................................................................................................ التماس دعا برا م دعا کنین این بدبختی هام دیگه تموم شه فک کنم تا من فارغ التحصیل شم سکته ناقص زدم

(برای یک یک نگاه هایی که ازسطرهامیگذرندارزومندلبخندم)اینم دعایه خیرمن



نظرات شما عزیزان:

joker
ساعت11:20---14 بهمن 1390
نه اینکه شما خیلی میای و کامنت میزاری
ایشالا موفق باشی و مشکلاتت حل بشه


سجاد
ساعت21:23---13 بهمن 1390
کوتاهترین فاصله ممکنه بین یک مشکل وراه حل آن مشکل فاصله ی هست به اندازه زانو هایت تا زمین واین به این معنی است که هرکس در برابر خداوند متعال زانو بزند درمقابل هر مشکلی میتواند قد الم کند
وبلاگ خوبی داری.خوشگله
خواستی به منم سربزن
http://www.mbanote.loxblog.com



نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








نوشته شدهپنج شنبه 13 بهمن 1390برچسب:, توسط کوهستان
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.